امروز برای شهدا وقت نداریم
ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم
با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است
ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم
چون فرد مهمی شده نفس دغل ما
اندازه ی یک قبله دعا وقت نداریم
در کوفه تن غیرت ما خانه نشین است
تقویم گرفتاری ما پر شده از زر
ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم
هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم
خوب است ولی حیف که ما وقت نداریم
ஜ..لطفا نظر بدهید..ஜ
الو الو کربلا
دويدم و دويدم
سر کوچه رسيدم
بند دلم پاره شد
از
اون چيزي که ديدم
بابا ميون کوچه
افتاده بود رو زمين
مامان هوار
ميزد
شوهرمو بگيرين
مامان با شيون و داد
ميزد توي صورتش
قسم
ميداد بابا رو
به فاطمه به جدش
تو رو خدا مرتضي
زشته ميون
کوچه
بچه داره ميبينه
تو رو به جون بچه
بابا رو دوره کردن
بچههاي
محله
بابا يهو دويدو
زد تو ديوار با کله
هي تند و تند سرشو
بابا
ميزد به ديوار
قسم ميداد حاجيو
حاجي گوشيو بردار
نعرههاي بابا
جون
يه هو پيچيد تو گوشم
الو الو کربلا
جواب بده به گوشم
مامان
دويدو از پشت
گرفت سر بابا رو
بابا با گريه ميگفت
کشتند
بچههارو
بعد مامانو هولش داد
خودش خوابيد رو زمين
گفت که: مواظب
باشيد
خمپاره زد بخوابيد
الو الو کربلا
کمک ميخوام
حاجي
جون
بچهها قيچي شدن
تو سينه و سرش زد
هي سرشو تکون داد
رو به
تماشاچيا
چشماشو بست و جون داد
بعضي تماشا کردن
بعضي فقط
خنديدن
اونايي که از بابا
فقط امروزو ديدن
جلو بابا دويدم
بالا سرش
رسيدم
از درد غربتِ اون
هي به خودم پيچيدم
درد غربت بابا
نشونههاي
درده
درد غربت بابا
غنيمت از نبرده
شرافت و خون و دل
نشونههاي
مرده
اي اونايي که هنوز
داريد بهش ميخنديد
براي خندههاتون
دردشو
ميپسنديد
امروزشو نبينيد
بابام يه قهرمونه
يه روز به هم
ميرسيم
بازي داره زمونه
موج بابا کليده
قفل دره بهشته
يه روز
پشيمون ميشيد
که ديگه خيلي ديره
گريههاي مادرم
يقتونو ميگيره
ابوالفضل سپهر
ஜ..لطفا نظر بدهید..ஜ
تو پلاکت را گم کرده ای
من هویتم را...

شهید گمنام
مدت: 8:36
حجم:1.97mb
یا اگر خدا اجازه میدهد، کمی بجاى من خدا خدا کنی؟
راستش دلم مثل یک نماز بین راه، خسته وشکسته است،
میشودبرای بیقراری دلم سفارشی به آن رفیق باوفا، خدا کنی؟
.................................
سلام رفقا، امروز بد جوری دلم گرفته قسمتون میدم به امام زمان که همگی چشم
به راهشیم دعام کنید ،بد جوری کم آوردم
یا امام زمان آقای مهربونم خودت نجاتم بده...
ஜ..لطفا نظر بدهید..ஜ
ஜ...داستان ما و خدا...ஜ
خدا : بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است .
بنده : خدایا ! خسته ام ! نمی توانم .
خدا : بنده ی من ، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان .
بنده : خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم .
خدا : بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان
بنده : خدایا ! امروز خیلی خسته ام ! آیا راه دیگری ندارد ؟
خدا : بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله
بنده : خدایا ! من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد !
خدا : بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله
بنده : خدایا هوا سرد است ! نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم
خدا : بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم
بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد
خدا : ملائکه ی من ! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده ?
او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده
ملائکه : خداوندا ! دوباره او را بیدار کردیم ، اما باز خوابید
خدا : ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست
ملائکه : پروردگارا ! باز هم بیدار نمی شود !
خدا : اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو
نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد
ملائکه : خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی ؟
خدا : او جز من کسی را ندارد … شاید توبه کرد !!!
بنده ي من تو به هنگامي که به نماز مي ايستي من آنچنان گوش فرا ميدهم
که انگار همين يک بنده را دارم و توچنان غافلي که گويا صد ها خدا داري...!!!!
ஜ..لطفا نظر بدهید..ஜ